jiyar آخرین مطالب صفحات وبلاگ جمعه 90 فروردین 26 :: 11:33 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
سلام ؛ حال من خوب است ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند ... با این همه اگر عمری باقی بود ، طوری از کنار زندگی می گذرم که نه دل کسی در سینه بلرزد، و نه این دل نا ماندگار بی درمانم ...
تا یادم نرفته است بنویسم :
خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم دعا کردم که بیایی، با من کنار پنجره بمانی، باران ببارد اما دریغ که رفتن، راز غریب این زندگیست رفتی پیش از آن که باران ببارد ... می دانم، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است! انگار که تعبیر همه رفتن ها، هرگز باز نیامدن است... بی پرده بگویمت : چیزی نمانده است، من می رم ! گونه هایم از گرمی شراب گر گرفته است، می خواهم تنها بمانم، در را پشت سرت ببند، بی قرارم، می خواهم بروم، می خواهم بمانم ؟! هذیان می گویم ! نمی دانم... نه عزیزم، می دونم وقت خوندن اینم نداری پس نامه ام باید کوتاه باشد ساده باشد، بی کنایه و ابهام
اما تو باور نکن ...
موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 11:32 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
مرد جوانی به نزد ذوالنون مصری آمد و شروع کرد به بدگویی از صوفیان. ذوالنون انگشتری را از انگشتش بیرون آورد و به مرد داد و گفت : این انگشتر را به بازار دست فروشان ببر و ببین قیمت آن چقدر است؟! مرد انگشتر را به بازار دستفروشان برد ولی هیچ کس حاضر نشد بیشتر از یک سکه نقره برای آن بپردازد... مرد دوباره نزد ذوالنون آمد و جریان را برای او تعریف کرد. ذوالنون در جواب به مرد گفت: حالا انگشتر را به بازار جواهر فروشان ببر و ببین آنجا قیمت آن چقدر است ؟! در بازار جواهر فروشان انگشتر را به قیمت هزار سکه طلا می خریدند!!! مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت و او را از قیمت پیشنهادی بازار جواهرفروشان مطلع ساخت. پس ذوالنون به او گفت: دانش و اطلاعات تو از صوفیان به اندازه اطلاعات فروشندگان بازار دست فروشان از این انگشتر جواهر است. قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری
موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 11:30 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت شب ها بر ِ مـــاهــواره تا صبــح بنشست و کلیـپ دیدن آموخت برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند ازقوم شــــوهر، بریدن آموخت آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های خفن، چتیدن آموخت چون سوخت غذای ما شب وروز ازپیک، مدد رسیــــدن آموخت پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن وگل شنیـــدن آموخت بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری وقد خمیـــــدن آموخت
موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 11:5 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 10:44 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
درس اول :
· درس دوم :
· درس سوم :
· درس چهارم :
· درس پنجم :
· درس ششم :
· درس هفتم :
· درس هشتم :
· درس نهم :
موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 10:44 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
بنام خدا کاربر گرامی با سلام و احترام پیوستن شما را به خانواده بزرگ وبلاگنویسان فارسی خوش آمد میگوییم. شما میتوانید برای آشنایی بیشتر با خدمات سایت به آدرس های زیر مراجعه کنید: http://help.persianblog.ir برای راهنمایی و آموزش http://news.persianblog.ir اخبار سایت برای اطلاع از http://fans.persianblog.ir برای همکاری داوطلبانه در وبلاگستان http://persianblog.ir/ourteam.aspx اسامی و لینک وبلاگ های تیم مدیران سایت در صورت بروز هر گونه مشکل در استفاده از خدمات سایت میتوانید با پست الکترونیکی : support[at]persianblog.ir و در صورت مشاهده تخلف با آدرس الکترونیکی abuse[at]persianblog.ir تماس حاصل فرمایید. همچنین پیشنهاد میکنیم با عضویت در جامعه مجازی مای پردیس از خدمات این سایت ارزشمند استفاده کنید: http://mypardis.com با تشکر مدیر گروه سایتهای پرشین بلاگ مهدی بوترابی http://ariagostar.com موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 10:44 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
چیزایی هست که میخوام اینجا بنویسمش که بشه یه جورایی آینه ی عبرت ،که اینا حاصل یه عمر رخداد تلخ و گاه شیرینه...حالا این میشه یه فتح الباب واسه نقب زدن به گذشته،که یقینا شنیدنیه. ادامه دارد....... موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 10:44 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانی بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم می زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتی دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند. هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که می توانی از آسایشگاه بیرون بروی، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانی خود را برای واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادی و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. و اما خبر بد این که بیماری که تو از غرق شدن نجاتش دادی بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتی که ما خبر شدیم او مرده بود. هوشنگ که به دقت به صحبتهای دکتر گوش می کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه... ..................... حالا من کی می تونم برم خونه مون ؟ موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 10:12 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
به سلامتی پسرای دیروز که با ذغال پشت لبشون رو سیاه می کردن تا شبیه باباهاشون بشن .نه پسرای امروز که ابروهاشونو بر می دارن تا شبیه ماماناشون بشن........ موضوع مطلب : جمعه 90 فروردین 26 :: 10:9 عصر :: نویسنده : ئابا ژیار
سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی [دانشکد? افسری فعلی] و در حضور جمعی از چهرههای فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سردوه بود، و از ویژگیهای آن، اول این است که تکتک واژههای به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمهای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژههاى خوشتراش فارسى است. زبان پاکیزهاى که هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژهاى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمىسازد. دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، بهگونهای که تمامی گروههای سنی، از کودک تا بزرگسال میتوانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستانها قابلیت اجرا داشته باشد. و بالاخره سومین ویژگیای که برای این سرود قائل شدهاند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان میدهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا کنند. آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساختههای ماندگار «روحالله خالقی» است. ملودی اصلی و پایهای کار، از برخی نغمههای موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده. این سرود در اجرای نخست خود بهصورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهههای بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قرهباغی» آن را بهصورت تکخوانی هم اجرا کنند. در سالهای اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت کوتاهی بهعنوان «سرود ملی» از رادیو و تلویزیون ایران پخش میشد، اما با سیطر? گرایشهای ضد ملیگرائی، این سرود هم چند سالی از رسانههای داخلی حذف شد تا در ده? اخیر که باز در مناسبتهای مختلف تاریخی، آن را میشنویم.
موضوع مطلب : پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||