سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:55 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

هر جا میریم و ظلمی میبینیم همه میگن نگران نباش خدا جای حق نشسته...
خدایا میشه از جای حق بلند شی که حق سر جای خودش بشینه ؟؟؟




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:54 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

گمشده ی نسل ما اعتماد است ... نه اعتقاد!!




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:52 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست، ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود...

زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید...

زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : "چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟"

شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید : هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ?? سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟

زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت: "آره یادمه..."

شوهرش به سختی‌ گفت:

_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟

_آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست...)

_یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ?? سال می‌‌فرستمت زندان ؟!

_آره اونم یادمه...

مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم.....

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:51 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

دیشب گرسنه بود ، دختری که مُرد ...
چه آسان به خاک پس دادیمش ...
و همسایه اش زیارتش قبول
دیشب از سفر رسید ، مکه رفته بود ...




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:50 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد ، دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرون آورد . در حین انداختن سکه متوجه نوشته ی روی صندوق گشت :
صدقه عمر را زیاد می کند !!!
منصرف شد ...




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:46 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

من بسیار گریسته‌ام
هنگام که آسمان ابری است
مرا نیت آن است
که از خانه بدون چتر بیرون باشم
من بسیار زیسته‌ام
اما اکنون مراد من است
که از این پنجره برای باری
جهان را آغشته به شکوفه‌های گیلاس بی‌هراس
بی محابا ببینم.........




موضوع مطلب :

سوسیالیسم: دو گاو دارید، یکی را نگه می دارید، دیگری را به همسایه خود می دهید.

 

کمونیسم: دو گاو دارید، دولت هر دو آنها را می گیرد تا شما و همسایه‌تان را در شیرشان شریک سازد.

فاشیسم : دو گاو دارید، شیر را به دولت می دهید. دولت آنرا به شما می فروشد.

کاپیتالسم: دو گاو دارید، هر دو آنها را می دوشید، شیرها را بر زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.

نازیسم: دو گاو دارید، دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد.

آنارشیسم: دو گاو دارید، گاو ها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند.

سادیسم: دو گاو دارید، به هر دوی آن ها تیراندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیرها می اندازید.

آپرتاید: دو گاو دارید، شیر گاو سیاه را به سفید می‌دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید.

دولت مرفه: دو گاو دارید، آنها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می‌دهید تا به نوشند.

بوروکراسی: دو گاو دارید، برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را در سه نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.

سازمان ملل: دو گاو دارید، فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو می کند. آمریکا و انگلیس گاوها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رای ممتنع می دهد.

ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آنها را می دوشد.

رئالیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید، اما هنوزهم خودتان آنها را می دوشید.

رمانتیسم : دو گاو داریم، عاشق هم می شوند.

متحجریسم: دو گاو دارید، زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.

فمینیسم: دو گاو دارید، حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.

پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید، از هر کدام شیر بدوشید فرق نمی کند.

 

لیبرالیسم:دو گاو دارید، آنها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود.

 

دموکراسی: دو گاو دارید، از همسایه ها رای می گیرید که آنها را بدوشید یا نه.

 

سکولاریسم: دو گاو دارید، پس نیازی به خدا نیست.

 

کارگزاران: دو گاو داریم، وام میگیریم. یک دستگاه شیر دوشی می خریم.

 

جناح راست : دو گاو داریم، حیف، کلی گاو داشتیم.

 

جناح چپ: دو گاو داریم، اوه! چندتا گاو کم داریم.

 

مشارکت: دو گاو داریم، برای همه ایرانیان.

 

هیئت مؤتلفه: دو گاو داریم، با یک معامله چهارتاش می کنیم.

 

نهضت آزادی: دو گاو داریم، هر دوشون از ما مسلمان ترند.

 

دفتر تحکیم: دو گاو داریم، در نتیجه ما تجمع می کنیم.

 

شعارگرایان: دو گاو داریم، می گوییم ده تا فیل داریم.

 

تساهل و تسامح: دو گاو داریم، با خودمان می شود سه نفر.

 

قرائت های مختلف(هرمنوتیک): دو گاو داریم، یکی شان تخم می گذارد زیرا قرائتش از شیر دادن متفاوت است.

 

مدعیان روشن فکری: دو گاو داریم، هر دو را می فروشیم به جای آن ها یک گاو نو می خریم!!

 




موضوع مطلب :

http://www.persianpersia.com/artandculture/details.php?articleid=982&parentid=53&catid=55




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:34 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

از سوسک می ترسیم ، از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمی ترسیم . از عنکبوت می ترسیم ، از اینکه تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمی ترسیم . از شکستن لیوان می ترسیم ، از شکستن دل آدمها نمی ترسیم . از اینکه بهمون خیانت کنند می ترسیم ، اما از خیانت به دیگران نمی ترسیم ... آری ، مساله اینست ...




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 فروردین 28 :: 10:32 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

حرفهای ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه‌‌ء عزیمت تو ناگزیر می شود
آی
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود..........




موضوع مطلب :
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 291
  • بازدید دیروز: 465
  • کل بازدیدها: 173433