سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
دوشنبه 90 اردیبهشت 5 :: 7:5 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

گاهی شاید لازم باشه از یاد ببریم ،یاد آن هایی را که با نبودنشان،بودنمان را به بازی گرفتند...!!!




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 6:13 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و ? بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه. نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی…

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم این همه گرفتاری دارید…

وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟!!




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 6:10 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

بهرام‌شاه غزنوی فرمانروایی به سرزمین غور،ناحیه‌ای کوهستانی در افغانستان،فرستاد. او بر مردم آنجا ستم و بیدادگری فراوان می‌کرد. مردم آنجا نماینده‌ای نزد بهرام‌شاه گسیل داشتند که از ظلم حاکم غور شکایت کند.

سلطان‌نامه‌ای نوشت و به مردم ستمدیده داد تا آن را به حاکم غور دهند. حاکم پس از خواندن نامه سلطان آورنده نامه را وادار کرد که نامه را بخورد. آن مرد به نزد بهرام‌شاه بازگشت و ماجرا را بیان کرد. بهرام‌شاه دستور داد نامه مفصلی برای فرمانروای ستمگر غور بنویسند.

مـرد غـوری گـفـت: شـمـا را سـوگـند می‌دهم نامه را بر کاغذ کوچک‌تری بنویسید تا هنگام خوردن آن رنج کمتری داشته باشم!!

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 6:8 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 6:0 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که 30 سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.
پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: 30 سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کرد.

نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید !

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 5:56 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفّقیت چیست.

سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.

سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد. به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید.

ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.

همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد. سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."

سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفّقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگری ندارد."

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 5:55 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش راهبه سوار میشه و راه میفتن چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 5:51 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.

قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟

مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ویران کردی.

عبید زاکانی

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 2 :: 5:27 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

 

شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران (شاخص تورم)
اعداد سالانه شاخص در سال‌های 1388 - 1315

نحوه محاسبه ارزش مهریه وجه رایج کشور

بر اساس ماده 2 آیین نامه اجرایی قانون الحاق یک تبصره به ماده 1082 قانون مدنی مصوب مورخه 13/2/1377 هیات محترم وزیران، نحوه محاسبه ارزش فعلی مهریه به ترتیب ذیل می‌باشد:
مبلغ مهریه مندرج در عقدنامه × عدد شاخص در سال قبل تقیسم بر عدد شاخص در سال وقوع عقد = ارزش مهریه در حال حاضر
به طور مثال اگر ازدواج با مبلغ مهریه 000/200 ریال در سال 1352 تحقق یافته و قرار باشد مبلغ مذکور در حال حاضر تأدیه گردد، برای محاسبه مبلغ مهریه در حال حاضر (سال 1389) از رابطه ذیل استفاده می‌گردد:
مبلغ مهریه مندرج در عقدنامه × عدد شاخص در سال 1388 تقسیم بر عدد شاخص در سال 1352 = ارزش مهریه در حال حاضر (سال 1389)
بر اساس رابطه فوق و با توجه به اعداد شاخص که در جدول پیوست آمده است:
ریال 745/395/86 = 000/200 ریال × = ارزش مهریه در حال حاضر (سال 1389)
در نتیجه مهریه قابل پرداخت در سال 1389 (زمان تأدیه) معادل 745/395/86 ریال می‌باشد. بدیهی است که تا سال 1389 به پایان نرسد، صورت کسر فوق، شاخص سال 1388 یعنی عدد 03/203 خواهد بود و بعد از اتمام سال 1389 و ورود به سال 1390 شاخص سال 1389 جایگزین شاخص 1388 خواهد گردید.

 

 

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 اردیبهشت 1 :: 4:24 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار
یک ساعت پیش،بارون شدیدی باریدن گرفت.بعدش تگرگ اومد،اونم چه تگرگی!آب از جدولا،زده بود بالا؛ممد نبودی که ببینی...


موضوع مطلب :
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 295
  • بازدید دیروز: 3
  • کل بازدیدها: 172971