jiyar آخرین مطالب صفحات وبلاگ یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:51 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
سایه در ششم اسفند ماه 1306 خورشیدی در رشت بدنیا آمد. یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:47 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
در شبی تاریک موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:43 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
ابلاغ: رساندن اوراق دعوی مانند اخطاریه،اجرای حکم،اجراءسند و..... به اطلاح شخص یا اشخاص معین با رعایت تشریفات قانونی. ابلاغ واقعی:رساندن اوراق دعوی به خود شخص مخاطب یعتی شخصی که هدف ازابلاغ اطلاح دادن به اوست از طریق خودش یا وکیل اش. ابلاغ قانونی:هر گونه ابلاغی که مطابق مقررات قانون است ولی به شخص مخاطب یا وکیل او صورت نمی گیرد برای مثال اگر برگه اخطاریه وقت حضور در دادگاه به همسر مخاطب ابلاغ شود ابلاغ قانونی است. اتلاف:از بین بردن مال دیگری را گویند چه قسمتی از یک مال باشد و چه تمام آن،با اتلاف مال دیگری برای اتلاف کننده مسئولیت مدنی ایجاد می شود چه تلف عمدی چه غیر عمدی باسد. یعنی فرقی نمی کند کسی عمدا ًخانه دیگری را آتش بزند یا با روشن کردن آتش بیش از حد متعارف در حیات منزل خود بدون آنکه قصد آتش سوزی منزل را داشته باشدآتش به خانه دیگری سرایت کرده و موجب اتلاف گردد. یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:38 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
به نشانی کمپانی مزدا که در زیر درج شده بروید : http://www.mazda.com/profile/vision در سمت راست صفحه ای که باز می شود شرکت مزدا دلیل نام گذاری خود را توضیح داده است. The company"s name, "Mazda," derives from Ahura Mazda, a god of the earliest civilizations in West Asia . We have interpreted Ahura Mazda, the god of wisdom, intelligence and harmony, as the symbol of the origin of both Eastern and Western civilizations, and also as a symbol of automobile culture. It incorporates a desire to achieve world peace and the development of the automobile manufacturing industry. It also derives from the name of our founder, Jujiro Matsuda. برگردان متن بالا : "نام شرکت، «مزدا» برگرفته از اهورا مزدا، خدایی از تمدنهای پیشین آسیای غربی، می باشد. ما اهورا مزدا را خدای خرد، هوش و هماهنگی پنداشته ایم، به عنوان نشانه ای اصلی در هردو تمدن غربی و شرقی، و همچنین نشانه فرهنگ ماشینی. این شامل میل به رسیدن به صلح جهانی و توسعه صنعت خودروسازی است. همچنین برگرفته از نام مؤسس شرکت ما جوجیرو ماتسودا می باشد." ******************** ما خدایانمان را راندیم و چنین شدیم، آنها خدایانمان را پذیرا گشتند و چنان شدند...
موضوع مطلب : یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:25 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
حافظا ، خود را با تو برابر نهادن جز نشان دیوانگی نیست و سینه دریا را می شکافد و پا بر سر امواج می نهد و من آن تخته پاره ام که بیخودانه سیلی خور اقیانوسم در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی از پس موج دیگر می زاید و گاه دریایی از آتش تلاطم می کند اما مرا این موج آتشین در کام خویش می کشد و فرو می برد با این همه هنوز در خود جراتی اندک می یابم که خویش را مریدی از مریدان تو شمارم زیرا من نیز چون تو در سرزمینی غرق نور زندگی کردم و عشق ورزیدم . . این اشعار زیبا متعلق به گوته است . بزرگ مردی که ادبیات جهان ، تا به امروز خود را مدیون او میداند . بزرگترین شاعر آلمان و یکی از بهترین شاعران جهان که چنین فروتنانه در برابر حافظ شیراز کرنش میکند و با آن همه بزرگی و اشعار سحرانگیز خود را در برابر او به هیچ می انگارد . گوته به مانند مرادش حافظ ، از عنفوان جوانی عاشق زیست و تا واپسین لحظات عمرش عاشق زندگی کرد و عاشق مرد . عشق به دو چیز ، کلام مسخ کننده حافظ و معشوق زیباروی دوران سالخوردگییش زلیخا . . خود او در جایی خطاب به زلیخا میگوید " دلم میخواست باز برایت شعر بگویم ، اما چگونه میتوان سخنی را که مال حافظ نیست ، شعر دانست . چطور میشود شعری را که از حافظ شیراز نباشد برای معشوق خواند ." یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:14 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
http://www.goonagoon.net/page.php?gid=1331&p=1 موضوع مطلب : یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:9 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
پوستینی کهنه دارم من یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 7:4 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
http://www.talalink.com/boxu/redirect.php?id=MTc4&m=link موضوع مطلب : یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 6:59 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
http://www.goonagoon.net/page.php?gid=1325&p=1 موضوع مطلب : جمعه 90 اردیبهشت 23 :: 9:50 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
آن عاشقان شرزه ، که با شب نزیستند رفتند و شهر ندانست کیستند فریادشان تموج شط حیات بود چون آذرخش در سخن خویش زیستند مرغان پرگشوده توفان که روز مرگ دریا و موج و صخره بریشان گریستند می گفتی ای عزیز!: سترون شده ست خاک اینک ببین برابر چشم تو چیستند هر صبح و شب به غارت توفان روند و باز، باز،آخرین شقایق این باغ نیستند
موضوع مطلب : شعر پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||