jiyar آخرین مطالب صفحات وبلاگ شنبه 90 اردیبهشت 31 :: 8:59 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
گل مریم! تنت دلتنگ باغه میگن آب و هوای قلبا سرده تمام لحظه ها از جنس سنگه گل مریم ببین! راهت چه دوره گذشتی از همه، بارتو بستی یه جا که خیلی بارونی نباشه کسی از حسرت بودن نمیره یه جایی که نفس دزد نفس نیست کسی فکر فراموشی نباشه گل مریم! اگه ابرا سیاهه بیا! باغ از غم دوریت نمیره گل مریم بیا! ریشه ات چی میشه*؟* قفس که قد آزادی نمیشه بیا ! دشت گلا هرزه علفهاش گل مریم بیا! باهم بسازیم گل آزاده گلدونی نمیشه بیا! بامن بخوان از عشق وریشه
موضوع مطلب : روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او فکر می کنید آن مرد چه کرد؟! مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه مغازه ام سوخت ! اما امیدم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!*
موضوع مطلب : http://up.vatandownload.com/images/rsjki73rmnfw9nu9l9q.jpg موضوع مطلب : شنبه 90 اردیبهشت 31 :: 8:21 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
بی هـمگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود دیـده عـقـل مـست تـو، چــرخـه چـرخ پست تو جان ز تو جوش میکند، دل ز تو نوش میکند خـمـر مـن و خـمار من، بـاغ مـن و بـهـار مـن جاه و جلال من تویی، مُلـکـت و مال من تویی گـاه ســوی وفـا رَوی، گــاه ســـوی جـفـا رَوی دل بـنـهـنـد بــرکـنـی، تـوبته کـنـنـد بـشـکـنـی بی تو اگر به سـر شـدی، زیر جهان زبر شدی گـر تـو سـری قدم شوم، ور تـو کـفی علم شوم خـواب مـرا ببسته ای، نـقـش مترا بـشـسـتهای گـر تـو نـبـاشی یـار من، گشـت خراب کار من بی تونه زندگی خوشم، بی تو نه مردگی خوشم هر چـه بگویـم ای سـند نیست جدا ز نیک و بد
موضوع مطلب : فقر اینه که 5 بار مکه رفته باشی و گرسنگی و درموندگی همسایه بغلیت رو ندونی!!! موضوع مطلب : شنبه 90 اردیبهشت 31 :: 7:50 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
پیش از اینها فکر می کردم خدا مثل قصر پادشاه قصه ها پایه های برجش از عاج وبلور ماه برق کوچکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان رعد وبرق شب، طنین خنده اش دکمه ی پیراهن او، آفتا ب هیچ کس از جای او آگاه نیست پیش از اینها خاطرم دلگیر بود آن خدا بی رحم بود و خشمگین شنبه 90 اردیبهشت 31 :: 7:17 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
به کجا چنین شتابان؟ - شعر سفر به خیر که از مجموعه *در کوچه باغهای نشابور* گزیده شده است- موضوع مطلب : پنج شنبه 90 اردیبهشت 29 :: 11:12 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
دست و پا زدن و فریاد زدن همیشه نشانه بیداری نیست گاهی نشانه خواب بودن ، کابوس دیدن و هذیان گفتنه اما ایرانی ها دیگه کاملا تبدیل شدیم به ملت زنده باد مرده باد ! ما دین نداریم مگر اینکه یکی یه جایی کاریکاتور پیامبر رو بکشه ، یا بخوان قرآن بسوزونن ، یا تو حرم و اماکن مقدس بمب بزارن یه روز مهران مدیری میشه قهرمان ملی و همه برای قهوه تلخش سینه چاک می کنن ، فردا میشه مزدور حکومتی ، یه روز حیثیت افتخاری رو میبریم یه روز لیلا اوتادی میشه فاحشه ، یه روز فوتبالیست ها دست بند سبز می بندن میشن افتخار ملی یه روز میرن با احمدی نژاد فوتبال بازی می کنن فحش شون میدیم ، قبل از هر سری اخراجی ها میگیم ما فیلم این چماق به دست رو نمی خریم اما باز هم میشه پر فروش ترین فیلم سینما........................و و و و و و و و و و و ..............
موضوع مطلب : لئو تولستوی نویسنده شهیر روس می گوید :" کسانی که می گویند اگر به مردم آزادی موضوع مطلب : میگویند حدود 700 سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !
موضوع مطلب : پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||