jiyar آخرین مطالب صفحات وبلاگ پنج شنبه 90 تیر 16 :: 10:51 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید موضوع مطلب : شعر دوشنبه 90 اردیبهشت 26 :: 1:47 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی دوشنبه 90 اردیبهشت 26 :: 1:39 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
*خانه دوست کجاست؟* در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: نرسیده به درخت، کوچه باغی ست که از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازهی پرهای صداقت آبی است میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآرد، پس به سمت گل تنهایی میپیچی، دو قدم مانده به گل، پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد در صمیمت سیال فضا، خش خشی میشنوی: کودکی میبینی رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانهی نور و از او میپرسی *خانه دوست کجاست؟*
موضوع مطلب : شعر دوشنبه 90 اردیبهشت 26 :: 1:1 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
اینک این پرسنده میپرسد: تهران، اسفند 1340
موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 8:53 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
دیر گاهی است در این تنهایی موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 8:50 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
با غنچه ی خاموشی، سری و سری دارم در این دل افسرده، سوز دگری بینم از دربدری ای دل وقت است که باز آیی ای راهبر دل ها! دست من و دامانت در عالم هشیاری، او را نتوان دیدن من اشکم و او دیده من آهم و او سینه او چون گل نوروزی، من ابر بهارانم تا خرمن صد جان را یکباره بسوزانم گویند که می سوزی هر جا جگری بینی بی روی دل افروزت، شب صبح نمی گردد در دام تو بگریزم تا پای گریزم هست
موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 8:39 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
اینک موج سنگین گذر زمان است که در من میگذرد موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 8:32 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی وگرنه این چه نمازی بود که من باتو نمازکن به صفت چون فرشته ماند و من کسی که جامه به سگ برزند نمازی نیست از این نماز ریایی چنان خجل شده ام
موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 8:25 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
طوفان که فرو نشست، و نخستین پرتو خورشید که باز تابید بر زمین همه چیز بوی زندگی میگیرد. از پس آغازی و رشدی دوباره هوا تازه و پاکیزه میشود، شاخههای درختان سر برمیآورد، گیسوان ژولیده دوباره آراسته میشود و آرامش دوباره باز میگردد. که همانندی ندارد در هیچ چیز. * * * عشق، عشق میآفریند؛ عشق، زندگی میبخشد؛ زندگی، رنج به همراه دارد؛ رنج، دلشوره میآفریند؛ دلشوره، جرات میبخشد؛ جرات، اعتماد به همراه دارد؛ اعتماد، امید میآفریند؛ امید، زندگی میبخشد؛ زندگی، عشق میآفریند؛ عشق، عشق میآفریند.-
موضوع مطلب : شعر یکشنبه 90 اردیبهشت 25 :: 8:19 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
از همان روزی که دست حضرت «قابیل» از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند بعد دنیا هی پُر از آدم شد و این آسیاب قرن ما من که از پژمردن یک شاخه گل صحبت از پژمردن یک برگ نیست صحبت از پژمردن یک برگ نیست *فریدون مشیری- مجموعه ی بهار را باور کن*
موضوع مطلب : شعر پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||