سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 8:9 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

حاج ابراهیم خان کلانتر معروف به اعتمادالدوله از وزرایی است که در دوره‌ی سه
پادشاه و دو سلسله‌ی حکومتی وزارت کرده و به ترتیب وزارت لطفعلی خان زند، آقا
محمد خان قاجار و فتحعلی شاه قاجار را به عهده داشته است.*

*او در دوران وزارت خود مطابق رسم معمول اقوام و اطرافیان خود را به مناصب مهم
و نان و آبدار منصوب می‌کرده است.*

*می‌گویند روزی یکی از اهالی شیراز که از ستم‌های حاکم آن شهر ـ که یکی از
اقوام حاجی بود ـ به شدت آزرده شده بود، برای دادخواهی به تهران آمده و نزد
اعتمادالدوله رفت و به شرح ظلم و ستم‌های حاکم و مشکلات مردم پرداخت، و از او
خواست که حاکم شهر را عزل کرده و حاکمی عادل به جای وی منصوب کند ولی حاجی به
جای این کار به وی توصیه کرد که بهتر است از آن شهر نقل مکان کرده و به شهر
دیگری مثلاً اصفهان برود اما مرد شاکی از حاکم اصفهان هم ـ که باز یکی از اقوام
حاجی بود ـ اظهار ناراحتی کرده و گفت که از آشنایانی که در اصفهان دارد مطالبی
شنیده است که مطمئن است در آن شهر هم نمی‌تواند به راحتی زندگی کند.
اعتمادالدوله چند شهر دیگر را برای زندگی به مرد شاکی پیشنهاد کرد، اما باز وی
با ذکر بستگی حاکم آن شهر به خود حاجی مدعی می‌شدکه در آن شهر نیز مردم از
امنیت و زندگی راحت برخوردار نیستند. حاجی که بسیار عصبانی شده بود گفت که با
این حساب تو دیگر نمی‌توانی در این مملکت زندگی کنی و بهتر است بمیری و به جهنم
بروی! *

*مرد در پاسخ گفت که گمان نمی‌کنم که در آنجا نیز راحت باشم، زیرا قبل از من
مرحوم پدر شما به آنجا رفته است و در نتیجه در آنجا نیز از ظلم خاندان شما در
امان نخواهم بود. *

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:48 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

 این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

 آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت

هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست

 در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان

لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست 
 

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان

موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

در پیکر گلهای دلاویز شمیران

 عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

آواره ام و خسته و سرگشته و حیران

 هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست

آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست

دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست

 من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ

در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست

 هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران

بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست

پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران

لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست

 هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ

چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست

 این کوه بلند است ولی نیست دماوند

این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

این شهرعظیم است ولی شهرغریب است

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست 

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:37 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

بی تو هوای خانه ی ما سرد می شود
برگ درخت باور ما زرد می شود

شب بی تو روی صبح نمی بیند ای دریغ
خورشید بی تو منجمد و سرد می شود

زیباترین بهانه در این جا حضور توست
ورنه زمین هوایی و ولگرد می شود

در غیبت بهار درخت از چه بشکفد؟
باران که نیست باغچه دلسرد می شود

امکان هر ترانه تویی ای ملایمت
ورنه ترانه زمزمه ی درد میشود

سلمان هراتی - دفتر شعر دری به خانه ی خورشید

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:29 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

روند تکامل انسان از بدو پیدایش او مقرر است، چنان که فقط در مسیری که بر مبنای قانون تکوین اوست می تواند رشد مداوم کند، گویی سرنوشتش حاصل مقارنه اختران است. پیشگویان و پیامبران همواره گفته اند که هیچکس نمی تواند از خود بگریزد و هیچ زمانی و هیچ نیرویی قادر نیست، نقش صورت یافته ای را که زنده و پویاست، منهدم سازد




موضوع مطلب :
پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:23 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زدومن ازتو دم زدم

او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهب ات را رقم زدم

تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها، علم زدم

با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم

هرنامه را به نام وبه عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم

تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم

از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

حسین منزوی- دفتر شعر کهربا و کافور





موضوع مطلب :
چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 10:3 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

باغ باران خورده می نوشید نور،
لرزشی در سبزه های تر دوید:
او به باغ آمد، درونش تابناک،
سایه اش در زیر و بم ها ناپدید.

شاخه خم می شد به راهش مست بار،
او فراتر از جهان برگ و بر.
باغ، سرشار از تراوش های سبز،
او، درونش سبزتر، سرشارتر.

در سر راهش درختی جان گرفت،
میوه اش همزاد و همرنگ هراس.
پرتوی افتاد در پنهان او:
دیده بود او را به خوابی ناشناس.

در جنون چیدن از خود دور شد،
دست او لرزید، ترسید از درخت.
شور چیدن ترس را از ریشه کند:
دست آمد، میوه را چید از درخت.



سهراب سپهری- مجموعه ی آوار آفتاب




موضوع مطلب :
چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 10:0 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

*20 دلیل برای اینکه به مرد بودن خود افتخار کنید** :*
** *1. نام خانوادگی بچه هایتان تابع نام خانوادگی شما است.* 
*2 .مدت زمان مکالمه ی تلفنی شما حد اکثر 30 ثانیه است.* 
*3.برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.* 
*4.در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می کنید.* 
*5.دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.* 
*6.جنسیت شما در موقع استخدام مطرح نیست.* 
*7.لازم نیست کیفی پر از وسایل بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.* 
*8.ظرف مدت 10دقیقه میتوانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.* 
*9.همکارانتان نمی توانند اشک شما را در بیاورند.* 
*10.اگر در 34 سالگی هنوز مجردید احدی به شما ایراد نمی گیرد.* 
*11.رنگ اجزای صورت شما در هر صورت طبیعی است.* 
*12.با یک دسته گل می توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.* 
*13.وقتی مهمان به خانه ی شما می آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.* 
*14.بدون هدیه میتوانید به دیدن تمام دوستان و آشنایان بروید.* 
*15.می توانید آرزوی هر پست و مقامی را داشته باشید.* 
*16.حداقل 20 راه برای باز کردن در هر بطری نوشابه ی داخلی یا خارجی بلد هستید. 
 * *17.ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید.* 
*18.در تقسیم ارث سهم بیشتری می برید.* 
*19.احتمال مدیر شدنتان زیاد است.* 
*20.می توانید چند زن داشته باشید.(احتیاط! معلوم نیست خوشبخت شوید)*




موضوع مطلب :
چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 9:55 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

*20 دلیل برای اینکه به زن بودن خود افتخار کنید :*

***1- نام هر گل زیبایی که در طبیعت است روی شما می گذارند.* 

*2- به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه می کنید و غم و غصه
هایتان را در دل جمع نمی کنید تا سکته کنید.*

*3- آن قدر حرف برای گفتن دارید که هرگز کم نمی آورید.*

*4- عشق و هنر ابداع شماست.*

*5- زیبایی مخصوص شماست.*

*6- همیشه جوانتر از سنتان هستید و هیچکس نمی داند شما چند ساله اید.*

*7- بهشت زیر پای شماست.*

*8- همیشه تمیز و نظیف هستید.*

*9- همیشه مقداری پول برای روز مبادا دارید که جز خودتان هیچ کس از جای آن خبر
ندارد.*

*10-**حرف آخر را شما می زنید.*

*11- حق تقدم با شماست.*

*12- هرگز از فرط خشم نعره نمی کشید و کبود نمی شوید و خون به پا نمی کنید.*

*13- ضعیف کش نیستید و دق و دلی رئیس اداره تان را در خانه خالی نمی کنید.*

*14- نصف بیشتر از صندلی های دانشگاه را شما تصاحب کرده اید.*

*15- به‌ جزئیات‌ زندگی‌ و رفتاری‌ با دقت‌ نگاه‌ می‌کنید و آنها را در حافظه‌
خود جای‌ می‌دهید.*

*16- درصد کارکنان زن نسبت به کل کارکنان در حال افزایش مستمر است.*

*17- میانگین عمرتان بیشتر از آقایان است.*

*18- موفقیت مردان مرهون زحمات شما است.*

*19- مردان از دامن شما به معراج می روند.*

*-20 ****مجبور نیستید خانه به خانه بروید و خواستگاری کنید مثل خانم ها در
خانه می نشینید تا دیگران با کلی منت و خواهش و التماس و گل و هدیه
.......(البته اگر بیایند)**.*

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 9:46 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

من به فردا دلخوش

 روی یک کاج بلند

 مینوازم سازی،می فشانم بر باد

 تا که آبادی و آباد دلان،نغمه شادی را

دست و رو شسته ببیند به هنگام سحر.

 و چه پر طلعت و پر نقش و نگار

 چهچه سار قشنگ،پیر دل خسته از راه به دور ده را به تماشا میخواند.

 همه ساکن آن آبادی ,

سجده بر نیلوفر و کبوتر با بام

 سوره مهر به دریا خواندند. 

 من هم از اهل همان خاک صفا هستم و بر خواستم از جنگل سبز.

 .من هم از شور کبوتر با بام, به سرم خاطره گلگون دارم.

 و چه تکبیر الاحرام بلندی خواندم

 آن زمانی‌ که کبوتر چاهی

 خنده سنبل را ،به زن کوزه به دوش

 در حوالی درختی پر بار

غیبت کرد..!

 نان و سبزی و اناری شیرین نذری ماست
بگویید به موج دریا

 و بتازید و بیایید و ببینید که حاجت با ناز

 چه صمیمانه به زیر مهتاب،سفره بیتابی در خلوت او میگسترد.

 دختری ناز به دستش سبدی

پر از انگور
شده راهی‌ یک بیشه نور

 تا به شوق دوران ، پای یک نارونی بزند سبزه گره 

 من هم از اهل همان آبادی،پیرهنی آغشته به عشق به تنم میپوشم

 پس بیایید گره خوردن دل را با نور 

 به تماشا خوانیم.

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 9:5 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار
[نوشته ی رمز دار]  




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 29
  • بازدید دیروز: 2
  • کل بازدیدها: 173661