jiyar آخرین مطالب صفحات وبلاگ پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 8:9 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
حاج ابراهیم خان کلانتر معروف به اعتمادالدوله از وزرایی است که در دورهی سه *او در دوران وزارت خود مطابق رسم معمول اقوام و اطرافیان خود را به مناصب مهم *میگویند روزی یکی از اهالی شیراز که از ستمهای حاکم آن شهر ـ که یکی از *مرد در پاسخ گفت که گمان نمیکنم که در آنجا نیز راحت باشم، زیرا قبل از من
موضوع مطلب : پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:48 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است که در ساحل دریای عدن نیست در پیکر گلهای دلاویز شمیران عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست آواره ام و خسته و سرگشته و حیران هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست این کوه بلند است ولی نیست دماوند این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست این شهرعظیم است ولی شهرغریب است این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
موضوع مطلب : پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:37 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
بی تو هوای خانه ی ما سرد می شود شب بی تو روی صبح نمی بیند ای دریغ زیباترین بهانه در این جا حضور توست در غیبت بهار درخت از چه بشکفد؟ امکان هر ترانه تویی ای ملایمت سلمان هراتی - دفتر شعر دری به خانه ی خورشید
موضوع مطلب : پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:29 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
روند تکامل انسان از بدو پیدایش او مقرر است، چنان که فقط در مسیری که بر مبنای قانون تکوین اوست می تواند رشد مداوم کند، گویی سرنوشتش حاصل مقارنه اختران است. پیشگویان و پیامبران همواره گفته اند که هیچکس نمی تواند از خود بگریزد و هیچ زمانی و هیچ نیرویی قادر نیست، نقش صورت یافته ای را که زنده و پویاست، منهدم سازد موضوع مطلب : پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 7:23 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم موضوع مطلب : چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 10:3 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
باغ باران خورده می نوشید نور، موضوع مطلب : چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 10:0 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
*20 دلیل برای اینکه به مرد بودن خود افتخار کنید** :* موضوع مطلب : چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 9:55 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
*20 دلیل برای اینکه به زن بودن خود افتخار کنید :* ***1- نام هر گل زیبایی که در طبیعت است روی شما می گذارند.* *2- به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه می کنید و غم و غصه *3- آن قدر حرف برای گفتن دارید که هرگز کم نمی آورید.* *4- عشق و هنر ابداع شماست.* *5- زیبایی مخصوص شماست.* *6- همیشه جوانتر از سنتان هستید و هیچکس نمی داند شما چند ساله اید.* *7- بهشت زیر پای شماست.* *8- همیشه تمیز و نظیف هستید.* *9- همیشه مقداری پول برای روز مبادا دارید که جز خودتان هیچ کس از جای آن خبر *10-**حرف آخر را شما می زنید.* *11- حق تقدم با شماست.* *12- هرگز از فرط خشم نعره نمی کشید و کبود نمی شوید و خون به پا نمی کنید.* *13- ضعیف کش نیستید و دق و دلی رئیس اداره تان را در خانه خالی نمی کنید.* *14- نصف بیشتر از صندلی های دانشگاه را شما تصاحب کرده اید.* *15- به جزئیات زندگی و رفتاری با دقت نگاه میکنید و آنها را در حافظه *16- درصد کارکنان زن نسبت به کل کارکنان در حال افزایش مستمر است.* *17- میانگین عمرتان بیشتر از آقایان است.* *18- موفقیت مردان مرهون زحمات شما است.* *19- مردان از دامن شما به معراج می روند.* *-20 ****مجبور نیستید خانه به خانه بروید و خواستگاری کنید مثل خانم ها در
موضوع مطلب : چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 9:46 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
من به فردا دلخوش روی یک کاج بلند مینوازم سازی،می فشانم بر باد تا که آبادی و آباد دلان،نغمه شادی را دست و رو شسته ببیند به هنگام سحر. و چه پر طلعت و پر نقش و نگار چهچه سار قشنگ،پیر دل خسته از راه به دور ده را به تماشا میخواند. همه ساکن آن آبادی , سجده بر نیلوفر و کبوتر با بام سوره مهر به دریا خواندند. من هم از اهل همان خاک صفا هستم و بر خواستم از جنگل سبز. .من هم از شور کبوتر با بام, به سرم خاطره گلگون دارم. و چه تکبیر الاحرام بلندی خواندم آن زمانی که کبوتر چاهی خنده سنبل را ،به زن کوزه به دوش در حوالی درختی پر بار غیبت کرد..! نان و سبزی و اناری شیرین نذری ماست و بتازید و بیایید و ببینید که حاجت با ناز چه صمیمانه به زیر مهتاب،سفره بیتابی در خلوت او میگسترد. دختری ناز به دستش سبدی پر از انگور تا به شوق دوران ، پای یک نارونی بزند سبزه گره من هم از اهل همان آبادی،پیرهنی آغشته به عشق به تنم میپوشم پس بیایید گره خوردن دل را با نور به تماشا خوانیم.
موضوع مطلب : چهارشنبه 90 خرداد 4 :: 9:5 صبح :: نویسنده : ئابا ژیار
پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||