سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
جمعه 90 خرداد 13 :: 11:28 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

زنده یاد احمد شاملو می گوید: 
در زمان سلطان محمود می‌کشتند که شیعه است 
زمان شاه سلیمان می‌کشتند که سنی است 
زمان ناصرالدین شاه می‌کشتند که بابی است 
زمان محمد علی شاه می‌کشتند که مشروطه طلب است 
زمان رضا خان می‌کشتند که مخالف سلطنت مشروطه است 
زمان پسرش می‌کشتند که خراب‌کار است 
امروز توی دهن‌اش می‌زنند که منافق است 
و فردا وارونه بر خرش می‌نشانند و 
شمع‌آجین‌اش می‌کنند که لا مذهب است 
اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض نمی شود 
تو آلمان هیتلری می کشتند که یهودی است 
حالا تو اسرائیل می‌کشند که طرف‌دار فلسطینی‌ها است 
عرب‌ها می‌کشند که جاسوس صهیونیست‌ها است 
صهیونیست‌ها می‌کشند که فاشیست است 
فاشیست‌ها می‌کشند که کمونیست است‌ 
کمونیست‌ها می‌کشند که آنارشیست است 
روس ها می‌کشند که پدر سوخته از چین حمایت می‌کند 
چینی‌ها می‌کشند که حرام‌زاده سنگ روسیه را به سینه می‌زند 
می‌کشند و می‌کشند و می‌کشند 
و چه قصاب خانه‌یی است این دنیای بشریت





موضوع مطلب :
جمعه 90 خرداد 13 :: 11:3 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

خیلی از معتادها تابلو هستند، ولی ارزش هنریشان صفر است 
تختخواب دونفره بعد از مدتی صاحب فرزندی به نام گهواره شد. 
بعضی ها هندوانه زیر بغلت می گذارند و بعضی ها پوست موز زیر پایت. 
بعضی ها به آسمان نگاه می کنند و بعضی ها به دست این و آن. 
هر وقت زنگ زدم فلسطین، دیدم اشغال است. 
آنهایی که پول ندارند مجبورند حرف مفت گوش کنند. 
عده ای قانون را پیاده می کنند که خود سوار شوند. 
فقط حرف های استاد ریاضی، حرف حساب بود ! 
به نظر عشاق، قدرت چشم ها بیشتر از قدرت مغزهاست. 
میخ مدعی شد که از من تو سری خورتر وجود ندارد. 
بعضی ها تا یک قدمی کار می روند اما سرکار نمی روند. 
خیلی از موش ها به گربه ها هم محل هاپو نمی گذارند. 
برای تاب دادن سبیلش به شهر بازی رفت. 
کشاورز عصبانی بادمجان را زیر چشم می کارد . 
شاید کاکتوس مادر زن گل ها باشد. 
اگر دلتان« قرص» است ، از« دردسر» نترسید. 
وقتی چوب کبریت سرش را خاراند ، آتش گرفت . 
گاهی اوقات گونه هایم پیست سرسره بازی اشک هایم می شود. 
*برگرفته از کاریکلماتورهای سهراب گل هاشم*





موضوع مطلب :

مرغ سحر*نیازی به معرفی ندارد. سروده ای از محمدتقی بهار در دوران مشروطه که پس از آغاز حکومت رضا شاه به صورت ترانه اجرا شد. آهنگ این اثر، از مرتضی نی داوود، فوق العاده زیباست. آهنگ باو جود گیرایی زیر و بالای چندانی ندارد بنابراین حتی کسانی که با خوانندگی آشنایی ندارند می توانند آن را به راحتی بخوانند. اکثر خوانندگان نامی نیز اجرایی از مرغ سحر را به نام خود ثبت کرده اند که می توان به ملوک ضرابی، قمرالملوک وزیری، نادر گلچین، هنگامه اخوان، محمدرضا شجریان و نیز اجراهای متفاوتی از فرهاد، همای و محسن نامجو اشاره کرد :آنچه تا کنون به عنوان مرغ سحر شنیده ایم عبارت است از بند اول این شعر مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن ز آه شرر بار این قفس را بَر شِکَنُ و زیر و زِبَر کن بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمه? آزادی نوع بشر سرا وَز نفسی عرصه? این خاک تیره را. پر شرر کن ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژاله‌بار است این قفس، چون دلم، تنگ و تار است شعله فکن در قفس ای آه آتشین دست طبیعت گل عمر مرا مچین جانب عاشق نِگَه‌ ای تازه گل از این، بیشتر کن مرغ بیدل شرح هجران مختصر? مختصر کن اما*شاید خیلی ها ندانند که این فقط نیمی از مرغ سحر است*و این شعر بند دومی دارد که تقریبا هیچ خواننده ای تمایلی به خواندن آن ندارد :بند دوم می گوید عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد راستی و مهر و محبت فسانه شد قول و شرافت همگی از میانه شد از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد دیده تر کن جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب ساغر اغنیا پر می‌ناب، جام ما پر ز خون جگر شد ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن ساقی گلچهره بده آب آتشین، پرده? دلکش بزن ای یار دلنشین ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد *اما چرا کسی این بند را دوست ندارد؟* *بند اول شعری انقلابی است*که به دستگاه ظلم می تازد، از زندانی و در قفس بودن آزادی خواهان گله می کند، آرزوی پایان شب تار ملت را دارد و مردم را به قیام و انقلاب جهت پایان دادن به ظلم و شکستن قفس فرا می خواند *اما بند دوم شعری اجتماعی است**.*شاعر در این بند از رواج دروغ، منسوخ شدن حقیقت طلبی، از بین رفتن عشق واقعی میان عاشق و معشوق و گم شدن مهر و محبت و شرافت گله می کند و از کسانی می نالد که وطن و دین را بهانه ای برای دزدی کرده اند. اینان چه کسانی هستند؟ تنها حاکمان یا تمامی مردم؟ فضای حاکم بر این بخش از شعر به مورد دوم اشاره دارد. همچنین زمانی که شعر از جور مالک و ارباب شکایت می کند اغنیا را به عنوان طبقه ای از جامعه به باد نقد می گیرد نه به عنوان بخشی از وابستگان دولت در بند اول پیشنهاد شعله فکندن در قفس که همانا براندازی حکومت ظالم است مطرح می شود اما در مورد بند دوم شاعر هیچ راه حلی نمی یابد و در نهایت بلبل را فقط به بر آوردن ناله های حزین از دورن این قفس خود ساخته فرا می خواند مردم ما همیشه دوست داشته اند که ریشه مشکلات را در حکومت بشناسند و خود را از هر گونه اشکالی مبرا بدانند از این روی خوانندگان همان بخشی از مرغ سحر را خوانده اند و می خوانند که مورد پسند عامه مردم است. جالب این جاست که برخی بی توجهی به بند دوم را به دلیل سیاسی بودن آن دانسته اند که چنین دیدگاهی موجب شگفتی است.





موضوع مطلب :
جمعه 90 خرداد 6 :: 12:15 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

این مثنوی حدیت پریشانی من است 
بشنو که سوگنامه ی ویرانی من است

امشب نه این که شام غریبان گرفته ام
بلکه به یمن امدنت جان گرفته ام 

 گفتی غزل بگو، غزلم! شور و حال مرد
بعد از تو حس شعر فنا شد، خیال مرد

گفتم مرو که تیره شود زندگانیم 
با رفتنت به خاک سیه می نشانیم

 گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد 
بر چشم باز فرصت دیدن نمی دهد

 وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است، 
معیار مهرورزیمان سنگ بودن است،

دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است
اصلا کدام احمق از این عشق راضی است

این عشق نیست، فاجعه ی قرن اهن است 
من بودنی که عاقبتش نیست بودن است

حالا به حرف های غریبت رسیده ام
فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام 

حق با تو بود، از غم غربت شکسته ام
 بگذار صادقانه بگویم که خسته ام 

بیزارم از تمام رفیقان نا رفیق
اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق 

من را به ابتذال نبودن کشانده اند
روح مرا به مسند پوچی نشانده اند 

تا این برادران ریاکار زنده اند
این گرگ سیرتان جفاکار زنده اند

یعقوب درد می کشد و کور می شود
یوسف همیشه وصله ی ناجور می شود 

اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند
 منصور را هر اینه بر دار می زنند 

اینجا کسی برای کسی، کس نمی شود
حتی عقاب در خور کرکس نمی شود

جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست
حق با تو بود، ماندنمان عاقلانه نیست 

ما می رویم چون دلمان جای دیگر است
ما می رویم هر که بماند مخیر است 

ما می رویم گرچه ز الطاف دوستان
بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است 

دلخوش نمی کنیم به عثمان و مذهبش 
  در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است 

ما می رویم مقصدمان نامشخص است
 هر جا رویم بی شک از این شهر بهتر است 

از سادگی است گر به کسی تکیه کرده ایم
این جا که گرگ با سگ گله برادر است 

ما می رویم ماندن با درد فاجعه است
در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

دیریست رفته اند امیران قافله
ما مانده ایم قافله پیران قافله 

این جا دگر چه باب من و پای لنگ نیست
باید شتاب کرد مجال درنگ نیست

بر درب افتاب پی باج می رویم
ما هم بدون بال به معراج می رویم

شاعر : ناشناس - هر چه گشتم نام شاعر گم شده بود!!

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 خرداد 6 :: 11:4 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

رساله‌ی مقولات

ازموعظه‌ی دوم

مست باش ومخروش،گرم باش ومجوش،شکسته باش وخاموش،که سبوی درست را بدست برند و
شکسته رابدوش کشند، نجات خواهی مبتلاشو، بقاخواهی از پی فناشو. اگرداری طرب کن
و اگر نداری طلب کن. یارباش واغیار مباش...

کمال انسان به تصرف دل است، باقی مثال آب وگِل است. اگر یار اهلست، صحبت با
اهل بدرقه‌ی دل وجانست و صحبت با نااهل تفرقه‌ی خانمانست، آن مصاحبیست برای
افزودن جان وین مصاحبیست برای ربودن نان. مصاحب اول را شفیق جان خوان ومصاحب
نااهل رارفیق نان دان...

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 خرداد 6 :: 9:10 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی
گورستان می‌برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می‌زند و خدا و پیغمبر را به
شهادت می‌گیرد که « والله، بالله من زنده‌ام! چطور می‌خواهید مرا به خاک
بسپارید؟ اما چند ملا که پشت سر تابوت هستند، بی توجه به حال و احوال او رو به
مردم کرده ومی‌گویند: « پدرسوخته ی ملعون دروغ می‌‌گوید. مُرده.مسافر حیرت زده
حکایت را پرسید. گفتند: «این مرد فاسق و تاجری ثروتمند و بدون وارث است. چند
مدت پیش که به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضی بلخ شهادت
دادند که ُمرده و قاضی نیز به مرگ او گواهی داد. پس یکی از مقدسین شهر زنش را
گرفت و یکی دیگر اموالش را تصاحب کرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعای حیات می
کند. حال آنکه ادعای مردی فاسق در برابر گواهی چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول
نمی‌افتد. این است که به حکم قاضی به قبرستانش می‌بریم، زیرا که دفن میّت واجب
است و معطل نهادن جنازه شرعا جایز نیست.


کتاب کوچه /ب2/ص1463 -احمد شاملو





موضوع مطلب :
جمعه 90 خرداد 6 :: 8:55 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

کاش می دانستی

بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت

من چه حالی بودم!

خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید

پلک دل باز پرید

من سراسیمه به دل بانگ زدم

آفرین قلب صبور

زود برخیز عزیز

جامه تنگ در آر

وسراپا به سپیدی تو درآ.

وبه چشمم گفتم:

باورت می شود ای چشم به ره مانده خیس؟

که پس از این همه مدت ز تو دعوت شده است!

چشم خندید و به اشک گفت برو

بعداز این دعوت زیبا به ملاقات نگاه.

و به دستان رهایم گفتم:

کف بر هم بزنید

هر چه غم بود گذشت.

دیگر اندیشه لرزش به خود راه مده!

وقت ان است که آن دست محبت ز تو یادی بکند

خاطرم راگفتم:

زودتر راه بیفت

هر چه باشد بلد راه تویی.

ما که یک عمر در این خانه نشستیم تو تنها رفتی

بغض در راه گلو گفت:

مرحمت کم نشود

گوییا بامن بنشسته دگر کاری نیست.

جای ماندن چو دگر نیست از این جا بروم

پنجه از مو بدرآورده به آن شانه زدم

و به لبها گفتم:

خنده ات را بردار

دست در دست تبسم بگذار

و نبینم دیگر

که تو برچیده و خاموش به کنجی باشی

مژده دادم به نگاهم گفتم:

نذر دیدار قبول افتادست

ومبارک بادت

وصل تو با برق نگاه

و تپش های دلم را گفتم:

اندکی آهسته

آبرویم نبری

پایکوبی ز چه برپا کردی

نفسم را گفتم:

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

چاه دنیا سر به سر نوک سنان و خنجر است پا به این ره کی نهد آن را
 که چشمی بر سر است
 سر به بالین چون نهد آن را که دردی در دل است خواب شیرین چون کند آن را که 
 شوری درسراست
هفت کشور گشتم و درمان دردم کس نکرد یارب این درمان دردم 
 در کدامین کشور است
 پارسایی راست ناید، یار ما آسوده باش حقه بازی دیگر و 
 شمشیربازی دیگر است
 راست بنگر جانب این پیرزال کج نهاد کین جلب، پیوسته رنگین 
 بار خون شوهر است
 درفراقم، یاد آن شب همچو آب و آتش است در مزاقم، حسرت آن لب 
 چو شیر و شکراست
 از خرابات و حرم، چیزی نشد حاصل رضی این قدر معلوم شد کان 
 نشئه جایی دیگراست

*رضی الدین آرتیمانی*

 





موضوع مطلب :

  آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد!
(تاده نظر‌بیگیان / 8 ساله)

خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من
را به ماهی تبدیل کنی!
(نسیم حبیبی / 8ساله)

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا
می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا
بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را
می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست!
(فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)

خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت
میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی!
(سوسن خاطری / 9 ساله)

خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد.
(کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)

خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او
دندان مصنوعی دارد!
(الناز جهانگیری / 10 ساله)

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 خرداد 5 :: 8:19 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

بیشتر دردها دلیل وجود سرطان نیستند. دردهایی که مداوم هستند و به دلایل نامشخص ایجاد می‌شوند حتما باید تحت بررسی قرار گیرند.
در این شرایط پزشک سابقه خانوادگی شما را بدقت بررسی می‌کند و براساس آن اطلاعات تصمیم بگیرد که چه آزمایشاتی برای شما لازم‌تر است. در این میان برخی معتقدند سرطان بیماری‌ای است که بیشتر در افراد سالخورده ایجاد می‌شود. هرچند بیشتر وقت‌ها حق با آنهاست، اما خیلی از افراد جوان هم به سرطان مبتلا می‌شوند. تحقیقات و مطالعات نشان می‌دهد خانم‌ها در مقابل چکاپ‌های منظم و آزمایشات سرطان نسبت به آقایان حساس‌تر و مراقب‌تر هستند.
آنها معمولا خیلی بیشتر هم نسبت به نشانه‌های بیماری نگران می‌شوند. اما همیشه هم این‌طور نیست. برای مثال خانم‌های جوان‌تر خیلی از علائمی را که می‌تواند نشانه سرطان باشد، نادیده می‌گیرند. البته خیلی از خانم‌ها از آقایان هم در انکار بیماری ماهرتر هستند. اینها کسانی هستند که عمدا علائم و نشانه‌های سرطان را نادیده می‌گیرند.
البته همیشه هم مساله انکار بیماری نیست. در بعضی‌ها یک باور فرهنگی وجود دارد که تصور می‌کنند سرطان بیماری لاعلاج است به همین خاطر لزومی نمی‌بینند که برای درمان مراجعه کنند، در حالی که حرف زدن در مورد مسائل نگران‌کننده نباید باعث واکنش منفی از سوی افراد شود.
نباید این حس به افراد القا شود که باید به دنبال هر نشانه کوچکی باشند. به همین دلیل در ادامه چند مورد از متداول‌ترین علائم سرطان که باید حتما جدی گرفته شوند را برایتان معرفی می‌کنیم که دیگر هر مشکل کوچکی باعث نگرانی شما نشود.

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   1   2   3   4   5   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 14
  • بازدید دیروز: 12
  • کل بازدیدها: 171172