سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 8:25 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می‌پویند مبادا شعله‌ای در آن نهان باشد




روزگار غریبی‌ست نازنین
روزگار غریبی‌ست نازنین

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 8:20 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

طفلی به نام شادی، دیریست گمشده ست

با چشمهای روشنِ براق

با گیسویی بلند به بالای آرزو

هرکس از او نشانی دارد

ما را کند خبر

این هم نشان ما :

یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر




موضوع مطلب :
شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 8:18 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

بــــاران"
بهانه ای بــــــود...
کـــــه زیر چتـــــر من...
تا انتهای کــــــــــــــــــــــــــوچه بیایی
...کاش...
...نه کوچـــــــــــــــه انتهایی داشت..
و
نه باران بند می آمـــــد




موضوع مطلب :
شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 8:13 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

چو بخت عرب بر عجم چیره گشت
همه روز ایرانیان تیره گشت

جهان را دگرگونه شد رسم و راه
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه

ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت
ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت

ادب خوار گشت و هنر شد وبال
به بستند اندیشه را پر و بال

جهان پر شد از خوی اهریمنی
زبان مهر ورزیده و دل دشمنی

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 8:4 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

وارطان سخن نگفت




وارطان!
بهار ، خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه ، زیر پنجره ، گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار
با مرگ نحس پنجه میفکن
بودن به از نبود شدن خاصه در بهار...
وارطان سخن نگفت ؛
سرافراز ، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت...
وارطان سخن بگو
مرغ سکوت ، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته ست
وارطان سخن نگفت ؛ چوخورشید
از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت...
وارطان سخن نگفت
وارطان ستاره بود
یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت...
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود ، گل داد و مژده داد:
"زمستان شکست"و رفت...




موضوع مطلب :
شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 8:1 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

فرق شوهر کردن و سگ نگه داشتن چیه/سگ گند به فرشت میزنه، مرد به زندگیت/به مردی که نود و نه درصد مغزش از بین رفته چی میگند؟ خواجه

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

شنبه 90 اردیبهشت 17 :: 7:55 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

دو پاکیزه از کشور پادشا
دو مرد گرانمایه ی  پارسا

یکی نامش ارمایل پاکدین
دگر نام کرمایل پیش بین

چنان بد که بودند روزی بهم
سخن رفت هر گونه از بیش و کم

ز بیدادگر شاه و از لشکرش
وز آن رسمهای بداندرخورش

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 90 اردیبهشت 16 :: 5:28 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

پوراندرخشنده. در سال 1330 در کرمانشاه متولد شد و تحصیلات خود را در رشته سینما در دانشکده صدا و سیما ادامه داد. پس از آن فعالیت خود را در صدا و سیما بعنوان مستندساز آغاز کرد و اولین فیلم سینمایی خود را با نام «رابطه» در سال 1365 نویسندگی و کارگردانی و تهیه نمود. او در سال 1366 فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را ساخت که موفق به دریافت چندین جایزه از جشنواره ششم فیلم فجر شد. درخشنده پس از آن نیز به ساخت فیلم های مختلف سینمایی پرداخت که آثار او موفق به دریافت جوایز متعددی از جشنواره های داخلی و خارجی شد که اهم آنها عبارتند از: برنده اول جشنواره فیلم کره بخاطر فیلم «پرنده کوچک خوشبختی»، جایزه اول جشنواره فیلم زمان آرژانتین بخاطر فیلم «پرنده کوچک خوشبختی»، دریافت لوح تقدیر از جشنواره جیفونی در سال 1356 بخاطر فیلم «رابطه» و .... لازم به ذکر است که درخشنده علاوه بر فیلمسازی و فعالیت هنری به تدریس در دانشکده صدا و سیما و دانشگاه آزاد نیز پرداخته است.

فرامرز صدیقی

فرامرز صدیقی در سال 1328 در سقز متولد شد. وی فارغ التحصیل رشته ی تئاتر از دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران می باشد.


ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 90 اردیبهشت 16 :: 5:22 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود
راحت دل می رود، دل می رود، جان میرود
بامدادان خوشدلی یار سفر بربست و رفت
اینک امید از پی اش زار و پریشان می رود
بام و روزن نیز گویی پر گرفت از شوق راه
کوی و برزن می خزد بر خاک و بی جان می رود
باد را اینک سرود از دور می آید به گوش
زار می خواند به ره کاین می رود آن می رود
می روم کز همدمی یابم نشان وز ماتمم
سایه پیشاپیش من افتان و خیزان می رود

هر چه گرد خویش می بینم وفاداری نماند
ای شب غم پایدار اکنون که جانان می رود

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 اردیبهشت 16 :: 4:57 عصر ::  نویسنده : ئابا ژیار

دختر هیچ خواستگاری نداشت. او هر روز از پنچره چشم به راه کسی بود. روزها یکی یکی می آمدند، اما کسی با آنها نبود. روزها هفته می شدند و دسته جمعی می آمدند اما کسی همراهشان نمی آمد. روزها با دوستان و با بستگانشان، با قوم و با قبیله هایشان ماه و سال می شدند و می آمدند اما کسی را با خود نمی آوردند. دختران دیگر اما غمزه، دختران دیگر خنده های پوشیده، دختران نازو دلشوره، دختران حلقه، دختران آیینه و شمعدان دختران رقصان،دختران پای کوبان، دختران زنان شدند و زنان مادران و مادران اندوه گزاران. 

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 27
  • بازدید دیروز: 56
  • کل بازدیدها: 171449