سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
jiyar
دوشنبه 90 خرداد 2 :: 9:1 صبح ::  نویسنده : ئابا ژیار

در این جا چار زندان است
به هر زندان، دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در
زنجیر...

ازاین زنجیریان، یک تن، زنش را درتب تاریک بهتانی به ضرب دشنه یی کشته است.
از این مردان،یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن،
به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است.

از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز بر راه رباخواری نشسته اند
کسانی در سکوت کوچه از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند
کسانی نیمه شب، در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را می شکسته اند.

من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی
نکشته ام
من اما راه بر مرد رباخواری
نبسته ام
من اما نیمه های شب
زبامی بر سر بامی نجسته ام.
*
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در
زنجیر...

دراین زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند
در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشان هر شب زنی دروحشت مرگ از جگر برمی
کشد فریاد.

من اما در زنان چیزی نمی یابم -گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش-
من اما در دل کهسار رویاهای خود،
جز انعکاس سرد آهنگ صبور این علف های بیابانی که می رویند و می پوسند و می
خشکند و می ریزند،
با چیزی ندارم گوش.
مرا گر خود نبود این بند، شاید بامدادی، همچو بادی دور و لغزان، می گذشتم از
تراز خاک سرد پست...
جرم این است!
جرم این است!

احمد شاملو- مجموعه ی باغ آینه

 




موضوع مطلب :

پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 131
  • بازدید دیروز: 3
  • کل بازدیدها: 172807