* شورش در شهر *
اتفاقاً در آن شب دو چندان شمع و چراغ بر در هر خانه و گوشه هر کاشانه
ای روشن بود و از بسیاری گاری در آن کوچه راه مسدود شده، از حقیقت آن غوغا
پرسیدم. گفتند: شخصی به نام سر فرانسس بروت از حکم شاه یاغی و سرپیچ شده و او
از وکلاء شهر لندن است و وزراء و شاه را ناسزا گفته و اخلال در امر پارلمان و
دولت کرده می گوید شاه و داستان اخراجات ضرور نیست و مخالفت با رأی کوثل ( مجلس
شورا ) نموده. ... و رعایایی که دوستدار اویند مانع از گرفتن او شده اند. این
زیادتی روشن از برای گرفتن اوست و هر که شمع بیفروزد، دوستان یاغی خانه او را
به سنگ ویران کنند که چرا چراغ افروخته، تا معلوم شود که کیست میخواهد آن یاغی
را از خانه اش بیرون برد. ... چون صبح دمید معلوم شد که اکثر از خانه های وزراء
و کوثلیان از سنگ باران عوام ویران شده، حتی خانه وزیر اعظم؛ و لرد وثملن را که
یکی از کوثلیان است بسیار زده بودند. ... من پرسیدم که چرا غوغا فرو نمی نشیند؟
گفتند هنوز مشاورت اهل کوثل به انتها نرسیده که به اذن آنها این مقصر را از
خانه بیرون آورده، به سیاستگاه شاه بریم. از این معنی حیرتم به حیرت افزود که
در این ازدحام و فتور که اگر در شهری از ایران واقع شده بود از شب دوشنبه تا
بحال ده هزار تن بیشترک به معرض قتل و هلاک برآمده بودند. غریب تر آنکه هنوز
کوثلیان از حکم مقصر فارغ نشده اند. مطلب از ایراد این گزارشات آشکار کردن خیر
خواهی و بی آزاری و آزادی مردم این شهر است، که تا گناه بر گناهکار ثابت نشود
به معرض مؤاخذه درنیاورند؛ که ترسند مبادا بیگناهی را آزار رسانیده باشند. ص
254 تا 256